مدت ها بود این کلبه ی ساحلی را داشت. جایی برای تنهایی و سیگار و نوشیدنی و یا جایی برای خراب کردن کاخ یک دختر معصوم و پاک. گاهی این دخترک ها پاک نبودند با پای خود پا به این کلبه پا می گذاشتند ولی بین اینها دختری زیبا ، ساده و فقیر مثل یک وصله بد می درخشید. این دخترک معصوم هر روز دم غروب به ساحل می آمد و غروب نارنجی خورشید را نگاه میکرد. پسر شیفته ی موج معصومیت در چهره ی دریایی و زلال دخترک شد. دختره ساده دل بست به محبت های این پسر یا به قول بعضی ها اژدهای دوسر. یک شب او را به کلبه دعوت کرد و در کمال بی رحمی به دختر تجاوز کرد. دخترک بعد مدت ها مریض شد. دکتر رفت و آزمایش داد و از بد روزگار آزمایش مثبت بود. با پسر تماس گرفت و گفت که به خاستگاریم بیا من جز این پدر پیر کسی را ندارم و از پس بزرگ کردن این بچه بر نمی آیم. بار ها تماس گرفت و پیام فرستاد ولی تمامی اینها بی جواب می ماندند در آخرین پیام به پسر گفت اگر نیایی به پدر و مادرت می گویم. پسر که ترسیده بود به دخترک زنگ زد و به او گفت من به اناها گفتم تو اخر هفته به همان کلبه بیا . من مادر و پدرم را می آورم و آنجا از تو خاستگاری می کنم. آخر هفته شد و از بد یا خوب روزگار پدر دختر به شدت مریض شد. دختر در دو راهی مانده بود و نمی دانست برود یا نه؟ اگر می رفت پدرش می مرد و اگر نمی رفت.... تصمیم گرفت به خانه پسر زنگ بزند و بگوید که نمی تواند بیاید. وقتی که زنگ زد خواهر پسر گوشی را برداشت . دخترک بعد از سلام و احوال پرسی به او گفت من همان دختری هستم که قرار بود امشب مادر و پدرت در کلبه ی ساحلی از من خاستگاری کنند. خواهرش خیلی تعجب کرد. از قضا پدرو مادرش خانه نبودند او هم فکر کرد به قرار خاستگاری رفته اند. برای اینکه حال و هوایش عوض شود خودش به ساحل رفت. درب کلبه ی برادرش را زد.... اما پس این در اتفاقات خوبی منتظرش نشده بود .... چون برادرش بعد از گذاشتن قرار ملاقات با آن دختر معصوم برای خاستگاری به دوست های پسرش زنگ زد و به آنها گفت به خانه اش بروند و وقتی دختر آمد کارش را یک سره کنند. همین که پسر ها در را به روی خواهرش گشودند او را به داخل کشاندند و .... پسر به کلبه رفت تا از کار دوستانش مطمئن شود اما وقتی خواهرش را روی تخت دید که دورتادورش را خون گرفته و فاصله ای با مرگ ندارد دیوانه شد به سمت ماشینش رفت و تفنگی دراورد و خود را به جهنم فرستاد.
"آری بدترین تاوان برای رحم نکردن به یک دختر ساده این است."
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
مطلب ،
،
|